- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صید توام فکندی و در خون گذاشتی صیدی ز خون و خاک چرا برنداشتی
2 وصلت چو دست سوخته میداشتی مرا در پای هجر سوخته دل چون گذاشتی
3 میداشتی چو مهرهٔ مارم به دوستی دندان مار بر جگرم چون گماشتی
4 چون طفل، جنگ چند کنی آشتی بکن کز جنگ طفل زود دمد بوی آشتی
5 نی نی به زرق مهرهٔ مارم دگر مبند بر بازوئی که نام خسانش نگاشتی
6 خاقانیا درخت وفا کاشتن چه سود چون بر جفا دهد ز وفائی که کاشتی
7 صبح تو شام گشت و فلک بر تو چاشت خورد تو همچنان در هوس شام و چاشتی