- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 از ما نهان ز کثرت اغیار بوده ای چون گل به زیر پرده صد خار بوده ای
2 از نور دیده در نظر ما عیان تری پنهان نموده ای و پدیدار بوده ای
3 فریاد جان همه ز گرفتاری فراق تو در میان جان گرفتار بوده ای
4 خامش که گشته ایم در اندیشه گشته ای گویا که بوده ایم به گفتار بوده ای
5 هم طره فتنه زا شد و هم غمزه عشوه گر کز شور حسن بر سر اظهار بوده ای
6 در هر نظاره کشف حجب بیشتر شود تو نور دیده مایه دیدار بوده ای
7 قومی تو را ز خلوت و عزلت طلب کنند تو شور شهر و فتنه بازار بوده ای
8 دل هرچه بوده است تو دلجوی گشته ای غم هر که داده است تو غمخوار بوده ای
9 انکار حال ما چه کنی کز دم الست با ما به دیر و میکده در کار بوده ای
10 پرسش چه می کنی ز خطا و صواب ما چون هر چه کرده ایم خبردار بوده ای
11 جان مست می شود ز حدیث لبت مگر هم صحبت «نظیری » خمار بوده ای