- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور
2 زین بادهٔ چون ارغوان پر کن سبک رطل گران با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر
3 ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان بگشای ترکش از میان تا در میان بندم کمر
4 زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر
5 اکنون طریقی پیش کن تدبیر کار خویش کن در راه عشق این کیش کن ک «المنع کفر بالبشر»
6 من مدتی کردم حذر از عشقت ای شیرین پسر آخر درآمد دل به سر «جاء القضا عمی البصر»