ای یوسف حسن و کشی خورشید از سنایی غزنوی غزل 178

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر

1 ای یوسف حسن و کشی خورشید خوی خوش سیر از سر برون کن سرکشی امروز با ما باده خور

2 زین بادهٔ چون ارغوان پر کن سبک رطل گران با ما خور ای جان جهان با ما خور ای بدر پدر

3 ای خوش لب شیرین زبان خوش خوش در آ اندر میان بگشای ترکش از میان تا در میان بندم کمر

4 زلفت طراز گوش کن یک نیم ازو گل پوش کن می خواه و چندان نوش کن تا خوانمت تنگ شکر

5 اکنون طریقی پیش کن تدبیر کار خویش کن در راه عشق این کیش کن ک «المنع کفر بالبشر»

6 من مدتی کردم حذر از عشقت ای شیرین پسر آخر درآمد دل به سر «جاء القضا عمی البصر»

عکس نوشته
کامنت
comment