با منی اما چه حاصل سوی از فضولی بغدادی غزل 374

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای

1 با منی اما چه حاصل سوی من مایل نه‌ای در دلی اما چه سود آگه ز حال دل نه‌ای

2 تو بدان مایل که بر من هر زمان جوری کنی من بدین خوش دل که از من یک زمان غافل نه‌ای

3 خوب می‌دانی طریق کشتن عشاق را گر چه طفلی از فن عاشق‌کشی جاهل نه‌ای

4 نخل امیدم نمی‌یابد ز تو نشو و نما می‌شود معلوم کز نوری ز آب و گل نه‌ای

5 نیست حسن التفات گل‌رخان از کس دریغ ای که محرومی ازین دولت مگر قابل نه‌ای

6 ای که در ملک جهان یار اقامت می‌نهی غالبا آگه ز آفت‌های این منزل نه‌ای

7 بر جنونم می‌زنی هردم فضولی طعنه‌ها گر چه می‌رنجم چه گویم با تو چون عاقل نه‌ای

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر