تن که از تیر تو چون زنجیر از فضولی بغدادی غزل 73

فضولی بغدادی

آثار فضولی بغدادی

فضولی بغدادی

تن که از تیر تو چون زنجیر روزن روزنست

1 تن که از تیر تو چون زنجیر روزن روزنست تا شدم دیوانه عشق تو زنجیر من است

2 جان برون از تن باستقبال تیرت رفت و نیست غیر پیکانت کنون جانی که ما را در تن است

3 شاکرم دور از گل رویت ز چشم خون فشان منزلم از قطرهای خون او چون گلشن است

4 ماه من بی مهر رخسارت چگویم حال خود ظلمتی کز هجر دارد روزگارم روشن است

5 نیست در عشق توام جز جان سپردن چاره شمع اگر خواهد نجات از سوختن در مردن است

6 بی قراری راست ره در کویت ای ابرو کمان کش بسان تیر پا بهر تردد زاهن است

7 دوست می دارد ترا هر کس که باشد در جهان بر فضولی رحم کن کاو را جهانی دشمن است

عکس نوشته
کامنت
comment