در دل من پردهٔ از جلال الدین محمد مولوی غزل 3178

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

در دل من پردهٔ نو می‌زنی

1 در دل من پردهٔ نو می‌زنی ای دل و ای دیده و ای روشنی

2 پرده توی وز پس پرده توی هر نفسی شکل دگر می‌کنی

3 پرده چنان زن که بهر زخمهٔ پردهٔ غفلت ز نظر برکنی

4 شب منم و خلوت و قندیل جان خیره که تو آتشی یا روغنی

5 بی‌من و تو، هر دو توی، هر دو من جان منی، آن منی، یا منی

6 نکتهٔ چون جان شنوم من ز چنگ تنتن تنتن، که تو یعنی تنی

7 گر تنم و گر دلم و گر روان شاد بدانم که توم می‌تنی

8 از تو چرا تازه نباشم؟! که تو تازگی سرو و گل و سوسنی

9 از تو چرا نور نگیرم؟! که تو تابش هر خانه و هر روزنی

10 از تو چرا زور نیابم؟! که تو قوت هر صخره و هر آهنی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر