تو زمن پرس قدر روز وصال از وحشی بافقی غزل 262

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

تو زمن پرس قدر روز وصال

1 تو زمن پرس قدر روز وصال تشنه داند که چیست آب زلال

2 ذوق آن جستن از قفس ناگاه من شناسم نه مرغ فارغ بال

3 می‌توان مرد بهر آن هجران کش وصال تو باشد از دنبال

4 این منم، این منم به خدمت تو ای خوشم حال و ای خوشم احوال

5 این تویی، این تویی برابر من ای خوشم بخت و ای خوشم اقبال

6 وحشی اسباب خوشدلی همه هست ای دریغا دو جام مالامال

عکس نوشته
کامنت
comment