1 ای آب خضر لعل لب یار به از توست وی عمر ابد دیدن دلدار به از توست
2 غمّازی عیب دگران طرز خوشی نیست ای آینه کم لاف که زنگار به از توست
3 مانع نشدی ز آمدن غیر به چشمم رو، ای مژه خار سر دیوار به از توست
1 آن کس که بار عشق به آهی کشیده است باشد چنانچه کوه به کاهی کشیده است
2 چون صید زخمخورده من دلشکسته را چشم تو بر زمین به نگاهی کشیده است
1 کوکبم شد تار و سالم خشک و ماهم پاک سوخت آنچه با من بود از بخت سیاهم پاک سوخت
2 دامن افلاک را یکباره کرد آهم خراب منزل آرامم از اشک نگاهم پاک سوخت
1 در دل به جز از عکس رخ دوست نگنجد غیر از خط او گر همه یک موست نگنجد
2 ممتاز نکویان نه چنانی که بگویم بالای دو چشمت اگر ابروست نگنجد