1 ای آب خضر لعل لب یار به از توست وی عمر ابد دیدن دلدار به از توست
2 غمّازی عیب دگران طرز خوشی نیست ای آینه کم لاف که زنگار به از توست
3 مانع نشدی ز آمدن غیر به چشمم رو، ای مژه خار سر دیوار به از توست
1 در کف عاشق به غیر برگ کاهی بیش نیست نه فلک پیشش نشان تیر آهی بیش نیست
2 چیست این طول امل فکری کن ای سستاعتقاد بر سر آمد وعده آخر سال و ماهی بیش نیست
1 آن شوخ دلآر رخ زیباش لطیف است بر روی چو گل زلف چلیپاش لطیف است
2 چشم سیهاش نام خدا معدن ناز است طرز نگه نرگس شهلاش لطیف است
1 پیچ و تاب زلف مشکینت شده زنجیرها بند بر پا مانده در زنجیر زلفت شیرها
2 دردم افزون شد نمیدانم ز عشقت چون کنم با وجود آنکه کردم در غمت تدبیرها