تو را پندی از جلال الدین محمد مولوی غزل 1911

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تو را پندی دهم ای طالب دین

1 تو را پندی دهم ای طالب دین یکی پندی دلاویزی خوش آیین

2 مشین غافل به پهلوی حریصان که جان گرگین شود از جان گرگین

3 ز خارش‌های دل ار پاک گردی ز دل یابی حلاوت‌های والتین

4 بجوشند از درون دل عروسان چو مرد حق شوی ای مرد عنین

5 ز چشمه چشم پریان سر برآرند چو ماه و زهره و خورشید و پروین

6 بنوش این را که تلقین‌های عشق است که سودت کم کند در گور تلقین

7 به احسان زر به خوبان آن چنان ده که نفریبند زشتانت به تحسین

8 نمی‌خواهند خوبان جز ممیز بمفریبان تو ایشان را به کابین

9 ز تو آن گلرخان را ننگ آید چو بفروشی تو سرگی را به سرگین

10 ز سنگ آسیا زیرین حمول است نه قیمت بیش دارد سنگ زیرین

11 میان سنگ‌ها آن بیش ارزد که افزون خورده باشد زخم میتین

12 ز اشکست تجلی فضل دارد میان کوه‌ها آن طور سینین

13 خمش کن صبر کن تمکین تو کو که را ماند ز دست عشق تمکین

عکس نوشته
کامنت
comment