1 ای صیت معالجات تو عالم گیر و آوازه تو کرده جهان را تسخیر
2 یارب که جدا مباد تا عالم هست صحت ز تنت چو نور از بدر منیر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرغ ما دوش سرایندهٔ بستانی بود داشت گلبانگی و معشوف گلستانی بود
2 دیده کز نعمت دیدار نبودش سپری مگسی بود که مهمان سرخوانی بود
1 وقت برقع ز رخ کشیدن نیست رخ بپوشان که تاب دیدن نیست
2 بر من خسته بین و تند مران که مرا قوت دویدن نیست
1 کی دیدمش که قصد دل زار من نکرد ننشست با رقیبی و آزار من نکرد
2 یک شمه کار در فن ناز و کرشمه نیست کز یک نگاه چشم تو در کار من نکرد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به