1 ای وزیری که همت تو همی عدم سائلان وجود کند
2 شرم دارد زمانه با چو تویی که ز حاتم حدیث جود کند
3 گر سر از خاک برکند حاتم خاک پای تو را سجود کند
1 اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست تفاخر هنر از شهریار نامورست
2 جلال دولت عالی جمال ملت حق که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
1 دولت و دین را خدای فر و بها داد مُلک مَلِک را نظام و نور و نوا داد
2 قاعدهٔ نو نهاد کارِ جهان را حق به کف حقور و سزا به سزا داد
1 رای ملک آرای خاتون آفتاب دیگرست بر زمین از آفتاب آسمان روشنترست
2 کرد روشن عالمی از رای ملک آرای خویش آن خداوندی که سلطان جهان را مادرست