1 ای وزیری که همت تو همی عدم سائلان وجود کند
2 شرم دارد زمانه با چو تویی که ز حاتم حدیث جود کند
3 گر سر از خاک برکند حاتم خاک پای تو را سجود کند
1 ای به عدل تو جهان یافته از جور نجات دولت و ملک ملک را زبقای تو ثبات
2 گر بنازند وزیران کُفات از تو سزد زانکه هم شمس وزیرانی و هم صدر کفات
1 گوهری گویا کزو شد دیده پرگوهر مرا کرد مشکین چنبر او پشت چون چنبر مرا
2 عشق او سیمین و زرّین کرد روی و موی من او همی خواهد که بِفریبد به سیم و زر مرا
1 سنگیندلی که بر دل احرار قادرست در حسن و در جمال بدیع است و نادرست
2 در موکب نبرد سواری دلاورست در مجلس شراب نگاری معاشرست