1 ای بت صیاد جز از تو که دید صیدی که صید کند در جهان
2 آلت تو غمزه و ابروی توست صید تو زین روی دلست و روان
3 این نه شگفتست بتاز آنکه هست آلت صیادان تیر و کمان
1 تا تو را در جهان بقا باشد عز و اقبال در قفا باشد
2 ای بزرگی که تابش خورشید پیش رای تو چون سها باشد
1 کس را بر اختیار خدای اختیار نیست بر دهر و خلق جز او کامگار نیست
2 قسمت چنان که باید کردست در ازل و اندیشه را بر آنچه نهادست کار نیست
1 آمد فرج ما ز ستم های ستمکار چون بوالفرج رستم آمد سر احرار
2 زین پس نرود پیش به ما برستم کس بر ما نشود هیچ ستمگر به ستم کار