- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو آن ماهی که در گردون نگنجی تو آن آبی که در جیحون نگنجی
2 تو آن دری که از دریا فزونی تو آن کوهی که در هامون نگنجی
3 چه خوانم من فسون ای شاه پریان که تو در شیشه و افسون نگنجی
4 تو لیلیی ولیک از رشک مولی به کنج خاطر مجنون نگنجی
5 تو خورشیدی قبایت نور سینه است تو اندر اطلس و اکسون نگنجی
6 تویی شاگرد جان افزا طبیبی در استدلال افلاطون نگنجی
7 تو معجونی که نبود در ذخیره ذخیره چیست در قانون نگنجی
8 بگوید خصم تا خود چون بود این تو از بیچونی و در چون نگنجی
9 چنین بودی در اشکمگاه دنیا بگنجیدی ولی اکنون نگنجی
10 مخوان در گوشها این را خمش کن تو اندر گوش هر مفتون نگنجی