ای صفت زلف تو غارت ایمان از خاقانی شروانی قصیده 12

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

ای صفت زلف تو غارت ایمان ما

1 ای صفت زلف تو غارت ایمان ما عشق جهان سوز تو بر دل ما پادشا

2 بر در ایوان توست پای شکسته خرد بر سر میدان توست دست گشاده هوا

3 صد لطف از کردگار وز لب تو یک سخن صد ستم از روزگار وز دل تو یک جفا

4 از رخ تو کس نداد هیچ نشانی تمام وز مژهٔ تو نکرد هیچ خدنگی خطا

5 ای تو ز ما بیخبر ما به تمنای تو بس که بپیموده‌ایم عالم خوف و رجا

6 گاه بدزدیم چشم از تو ز بیم رقیب گه به نظر بشکنیم چشم رقیب تو را

7 لعل تو طرف زر است بر کمر آفتاب وصل تو مهر تب است در دهن اژدها

8 بر سر کوی تو من نایب خاقانیم بو که به دیوان عشق نام برآید مرا

9 صبح امید منی طاب علیک الصبوح گرچه به شب‌های هجر طال علی البلا

10 موی شکافم به شعر موی شدستم ز غم لیک نگنجم همی در حرم مقتدا

11 صدر براهیم نام راد سلیمان جلال خواجهٔ موسی سخن مهتر احمد سخا

12 یافت ز الطاف او عالم فرتوت، فر برد ز انصاف او فصل بهاران، بها

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر