1 از جیب هزار آینه سر بر زدهای باز ایگل ز چه رنگ این همه ساغر زدهای باز
2 تمثال چه خون میچکد از آینه امروز نیش مژهای بر رگ جوهر زدهای باز
3 در خلوت شرمت اثر ضبط تبسم قفلیست که بر حقهٔ گوهر زدهای باز
4 افروختهای چهره ز تاب عرق شرم در کلبهٔ ما آتش دیگر زدهای باز
5 مجروح وفا بیاثر زخم، شهید است کم بود تغافلکه تو خنجر زدهای باز
6 ای خط، ادبیکن، مشکن خاطر رنگش زین شوخ زبانی به چه رو سر زدهای باز
7 با تیرهدلی کس نشود محرم چشمش ای سرمه چرا حلقه بر این در زدهای باز
8 احرام گلستان تماشای که داری ای دیده به حیرت مژهای بر زدهای باز
9 خون کرد دلت سعی فسردن، چه جنون است خاکی و به آرایش بستر زدهای باز
10 بیدل چه خیال است در این راه نلغزی اشکی و قدم بر مژهٔ تر زدهای باز
دیدگاهها **