- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو محو خواب و در سیرکنفکان بازست مبند چشمکه آغوش امتحان بازست
2 درین طربکده حیف است ساز افسردن گره مشوکه زمین تا به آسمان بازست
3 کجا دمید سحرکز چمن جنون نشکفت تبسمی که گریبان عاشقان بازست
4 به معبدیکه خموشان هلاک نام تواند چو سبحه بر دریک حرف صد دهان بازست
5 به هر طرفگذری سیر نرگسستانکن به قدر نقش قدم چشم دوستان بازست
6 به پیش خلق ز انداز عالم معقول زبان ببند که افسار این خران بازست
7 درین هوسکده غافل ز فیض یأس مباش دریکه بر رخ ما بسته شد همان بازست
8 ز جا نرفته جنون هزار قافلهایم جرس بنالکه بر ما ره فغان بازست
9 به جادههای نفس فرصت اقامت عمر همان تأمل شاگرد ریسمان بازست
10 بهکنه سود و زیانکیست وارسد بیدل متاعها همه سربسته و دکان بازست