به زخم هستی اگر شرم بخیه از بیدل دهلوی غزل 719

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازی‌ست

1 به زخم هستی اگر شرم بخیه پردازی‌ست عرق‌کن ای شررکاغذ آنچه غمازی‌ست

2 به‌فرصت نفسی چندصحبت است اینجا تأملی‌که درین بزم باکه دمسازی‌ست

3 نه دی‌گذشت و نه فردا به پیش می‌آید تجدد من و ما تا قیامت آغازی‌ست

4 به غیر ساختگی نیست نقش عالم رنگ شکست نیز در این‌کارخانه پردازی‌ست

5 چوشمع غیرت تسلیم هم جنون دارد تلاش ما همه تا نقش پا سراندازی‌ست

6 ز وضع چرخ اقامت نمی‌توان فهمید دماغ بیضهٔ عنقا همیشه پروازی‌ست

7 به حکم عجز سراز سجده برشکن بیدل که‌گرد اگر دمد از خاک‌گردن‌افرازی‌ست

عکس نوشته
کامنت
comment