تو فقیری از جلال الدین محمد مولوی غزل 2822

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری

1 تو فقیری تو فقیری تو فقیر ابن فقیری تو کبیری تو کبیری تو کبیر ابن کبیری

2 تو اصولی تو اصولی تو اصول ابن اصولی تو خبیری تو خبیری تو خبیر ابن خبیری

3 تو لطیفی تو لطیفی تو لطیف ابن لطیفی تو جهانی دو جهان را به یکی کاه نگیری

4 هله ای روح مصور هله ای بخت مکرر نه ز خاکی نه ز آبی نه از این چرخ اثیری

5 تو از آن شهر نهانی که بدان شهر کشانی نشوی غره به چیزی نه ز کس عذر پذیری

6 همگی آب حیاتی همگی قند و نباتی همگی شکر و نجاتی نه خماری نه خمیری

7 به یکی کرم منکس بدهی دیبه و اطلس نکند بر تو زیان کس که شکوری و شکیری

8 به عدم درنگریدم عدد ذره بدیدم به پر عشق تو پران برهیده ز زحیری

9 اگرت بیند آتش همگی آب شود خوش اگرت بیند منکر برهد او ز نکیری

عکس نوشته
کامنت
comment