به کامم زهر شد تریاق هستی از غبار همدانی غزل 87

غبار همدانی

غبار همدانی

غبار همدانی

به کامم زهر شد تریاق هستی

1 به کامم زهر شد تریاق هستی به مِی ساقی بشوی اوراق هستی

2 نبود ار نیستی پایان هر هست نگشتی هیچ کس مشتاق هستی

3 اگر دستم نبستی رشتۀ مهر شکست افکندمی بر طاق هستی

4 نهان در جوهر عشق آتشی هست که تاثیر وی است احراق هستی

5 مرا با دوست پیمان محبت بود محکمتر از میثاق هستی

6 به نَرد نیستی تا باختم عشق گرو بردم ز جفت و طاق هستی

7 دلیل راه عشق آمد وگرنه ندارد عقل استحقاق هستی

8 اگر همت نبودی همره خاک نگشتی قابل اشراق هستی

9 غبار از بحر حیرت کی برآید که سر تاپاست استغراق هستی

عکس نوشته
کامنت
comment