-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که بر دوستان همیگذری تا به هر غمزهای دلی ببری
2 دردمندی تمام خواهی کشت یا به رحمت به کشته مینگری
3 ما خود از کوی عشقبازانیم نه تماشاکنان رهگذری
4 هیچم اندر نظر نمیآید تا تو خورشیدروی در نظری
5 گفته بودم که دل به کس ندهم حذر از عاشقی و بیخبری
6 حلقهای گرد خویشتن بکشم تا نیاید درون حلقه پری
7 وین پری پیکران حلقه به گوش شاهدی میکنند و جلوه گری
8 صبر بلبل شنیدهای هرگز چون بخندد شکوفه سحری
9 پردهداری بر آستانه عشق میکند عقل و گریه پردهدری
10 چو خوری دانی ای پسر غم عشق تا غم هیچ در جهان نخوری
11 رایگان است یک نفس با دوست گر به دنیا و آخرت بخری
12 قلم است این به دست سعدی در یا هزار آستین در دری
13 این نبات از کدام شهر آرند تو قلم نیستی که نیشکری