جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

ای از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 2482

غزل 2482 ام از 6329 غزلیات

ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی

1 ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی وی که دل تو چون حجر هان که قرابه نشکنی

2 عشق درون سینه شد دل همه آبگینه شد نرم درآ تو ای پسر هان که قرابه نشکنی

3 هر که اسیر سر بود دانک برون در بود خاصه که او بود دوسر هان که قرابه نشکنی

4 آن صنم لطیف تو گر چه که شد حریف تو دست به زلف او مبر هان که قرابه نشکنی

5 تا نکنی شناس او از دل خود قیاس او او دگر است و تو دگر هان که قرابه نشکنی

6 چونک شوی تو مست او باده خوری ز دست او آن نفسی است باخطر هان که قرابه نشکنی

7 مست درون سینه‌ها بر سر آبگینه‌ها نیک سبک تو برگذر هان که قرابه نشکنی

8 حق چو نمود در بشر جمع شدند خیر و شر خیره مشو در این خبر هان که قرابه نشکنی

9 یا تبریز شمس دین گر چه شدی تو همنشین تا تو نلافی از هنر هان که قرابه نشکنی

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی

شاعر شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی چه کسی است ؟

شاعر شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی چیست ؟

قالب شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی غزل است

مضمون اصلی شعر ای که لب تو چون شکر هان که قرابه نشکنی چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, می‌نوشی است.
بنر