-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای بر سر و پا گشته داری سر حیرانی با حلقه عشاقان رو بر در حیرانی
2 در زلف چو چوگانت غلطیده بسی جانها وز بهر چنان مشکی جان عنبر حیرانی
3 از کون حذر کردم وز خویش گذر کردم در شاه نظر کردم من چاکر حیرانی
4 من یوسف دلخواهم چاه زنخت خواهم هم مؤمن این راهم هم کافر حیرانی
5 هم باده آن مستم هم بسته آن شستم تا چست برون جستم از چنبر حیرانی
6 ای عقل شده مهتر ای گشته دلت مرمر آخر تو یکی بنگر در دلبر حیرانی
7 ور نه بستیزم من در کار تو خیزم من خون تو بریزم من از خنجر حیرانی
8 از دولت مخدومی شمس الحق تبریزی هم فربه عشقم من هم لاغر حیرانی