ای که بر اوج از محمدحسین غروی اصفهانی غزل 118

محمدحسین غروی اصفهانی

آثار محمدحسین غروی اصفهانی

محمدحسین غروی اصفهانی

ای که بر اوج نه فلک دام هوس فکنده ای

1 ای که بر اوج نه فلک دام هوس فکنده ای بر لب بام یار من پر نزند پرنده ای

2 نبست براق عقل را ره برواق بزم او رفته بوادی فنا رفرف هر رونده ای

3 بسته کمان ابروان راه خیال رهروان ناز خدنگ غمزه اش بازوی هر زننده ای

4 بندۀ آن لب و دهان زندۀ جاودان بود نیست یکیش عشق جز زندۀ یار زنده ای

5 بستۀ بند او بود رستۀ هر تعلقی خستۀ درد او بود داروی هر گزنده ای

6 دشمن یوسف دلت گرگ طبیعت است و بس نیست به نزد عارفان بدتر از آن درنده ای

7 چشمۀ نوش بایدت همت خضر می طلب نیست زلال زندگی در خور هر رونده ای

8 مفتقرا متاب رو هیچ ز بند بندگی جز به طریق بندگی خواجه نگشته بنده ای

عکس نوشته
کامنت
comment