- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای شده پیر و عاجز و فرتوت مانده در کار خویشتن مبهوت
2 داده عمر عزیز خویش به باد شده راضی ز عیش خویش به قوت
3 متردد میان جبر و قدر غافل از عین عزت جبروت
4 ملکوت جهان نخست بدان پس خبر ده ز مالک ملکوت
5 مگذر از حکم «آیةالکرسی» سنگ بفگن چو یافتی یاقوت
6 آل موسی و آل هارون را چون ز لاهوت دان جدا ناسوت
7 نشنیدی که چون نهان گردد سر حق با سکینه در تابوت
8 جز سنایی که داند این حکمت با چنین حکمت سخن مسکوت