به توتیای رهم خون ز از نظیری نیشابوری غزل 538

نظیری نیشابوری

آثار نظیری نیشابوری

نظیری نیشابوری

به توتیای رهم خون ز چشم تر چیدی

1 به توتیای رهم خون ز چشم تر چیدی جراحت از دل هجران خلیده برچیدی

2 حدیث خوش نمک ارمغان صحبت کیست؟ که درد از دل و آزارم از جگر چیدی

3 من از فراق تو مردم تو را چه حاصل شد به غیر از اینکه گل شهرت از سفر چیدی

4 همیشه جلوه طراز رقیب بی روشی کدام میوه ازان نخل بارور چیدی

5 ز لغوگوییی هم صحبتان دلت نگرفت اگرچه بال مگس دایم از شکر چیدی

6 صبا ز گلشنم آزرده حال می گذرد چو شاخ گل به رگم داغ نیشتر چیدی

7 به دست غارت تو آن درخت عریانم که از مقام خودش کندی و ثمر چیدی

8 ز هیچ سو رخ آسودگی نمی بینم ز بس که مشغله بر روی یکدگر چیدی

9 به ما دو گونه نیلوفری فتاده چو تو به رخ بنفشه شام و گل سحر چیدی

10 نشد که طعمه زاغی دهی همایم را گرم چه صد بر دولت ز بال و پر چیدی

11 ز گریه سحری یافتی «نظیری » فیض گل مراد به اقبال چشم تر چیدی

عکس نوشته
کامنت
comment