- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای گشته جهان جان ز مدحت همچون لب دلبران پر از قند
2 چون ابر و گل ست ظلم و انصاف در عهد تو این گری و آن خند
3 یک روز به شب نشد که گردون از هیبت تو سپر نیفکند
4 من بنده که خاطرم نهالی ست در باغ ثنای تو برومند
5 بی برگی اگر چه گفتنی نیست یکبارگیم ز بیخ بر کند
6 فریاد مرا ز روزگار ست تا چند ز روز گار تا چند
7 ای مادر روزگار هرگز تازاده به از تو هیچ فرزند
8 تو وارث ملک روزگاری در عهده توست قطع و پیوند
9 از دست حوادثم برون کن بدنامی روزگار مپسند