- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دعوی دین میکنی با نفس دمسازی مکن سینهٔ گنجشک جویی دعوی بازی مکن
2 مکر مرد مرغزی از غول نشناسی برو همنشین طراریان گر بز رازی مکن
3 ای ز کشی ناپذیرفته سیه رویان کفر با نکورویان دین پاک طنازی مکن
4 ور همی خواهی کنی بازی تو با حوران خلد پس درین بازار دنیا بوزنه بازی مکن
5 دست دف زن گرز رستم کی تواند کار بست از رکوی مشغله دعوی بزازی مکن
6 بادیه نارفته و نادیده روی کافران خویشتن را نام گه حاجی و گه غازی مکن
7 ای سنایی چون غلام رنگ و بویند این همه برگذر زین گفتگوی و بیش غمازی مکن