1 ای چون گل نوشکفته برطرف چمن گلبوی شود ز نام تو کام و دهن
2 گر گل بر خار باشد ای سیمین تن چون گل بر تست خار بر دیدهٔ من
1 هر دل که قرین غم نباشد از عشق بر او رقم نباشد
2 من عشق تو اختیار کردم شاید که مرا درم نباشد
1 دلم با عشق آن بت کار دارد که او با عاشقان پیکار دارد
2 به دست عشقبازی در فتادم که او عاشق چو من بسیار دارد
1 باز بر عاشق فروش آن سوسن آزاد را باز بر خورشید پوش آن جوشن شمشاد را
2 باز چون شاگرد مومن در پس تخته نشان آن نکو دیدار شوخ کافر استاد را