-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو جان مایی، ماه سمایی فارغ ز جمله اندیشهایی
2 جویی ز فکرت، داروی علت فکرست اصل علت فزایی
3 فکرت برون کن، حیرت فزون کن نی مرد فکری مرد صفایی
4 فکرت درین ره شد ژاژ خایی مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟!
5 بد نام مجنون رست از کشاکش باهوش کرمی، مست اژدهایی
6 کرم بریشم، اندیشه دارد زیرا که جوید صنعت نمایی
7 صنعت نماید، چیزی بزاید از خود برآید زان خیرهرایی
8 صنعت رها کن، صانع بست استت شاهد همو بس، کم ده گوایی
9 او نیستها را دادست هستی او قلبها را بخشد روایی
10 داد او فلک را دوران دایم نامد زیانش بیدست و پایی
11 خامش! برآن باش که پر نگویی هرچند با خود بر مینیایی