-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو نور دیده جان یا دو دیده مایی که شعله شعله به نور بصر درافزایی
2 تو آفتاب و دلم همچو سایه در پی تو دو چشم در تو نهادهست و گشته هرجایی
3 از آن زمان که چو نی بستهام کمر پیشت حرارتیست درون دل از شکرخایی
4 ز کان لطف تو نقدست عیش و عشرت ما نیم به دولت عشق لب تو فردایی
5 به ذات پاک خداوند کز تو دزدیدهست هر آنچ آب حیاتست روح افزایی
6 ز جوی حسن تو خوبان سبو سبو برده به تشنگان ره عشق کرده سقایی
7 زهی سعادت آن تشنگان که بوی برند به اصل چشمه آب خوش مصفایی
8 سبوی صورتها را به سنگ برنزنند خورند آب حیات تو را ز بالایی
9 خدیو مفخر تبریز شمس دین به حق دو صد مراد برآری چنین چو بازآیی