1 ای تو را در وجوه شمع و شکر نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت
2 چشم گردون ندید روی وجود تا قضا شمع دولتت بفروخت
3 هین که پروانه های وعده تو جمله در شمع انتظار بسوخت
1 بدر دین حاکم آفاق مبارک تویی انک گلبن ملک ز تو تازه و تر بشکفته ست
2 آستین کرمت بی غرض دنیاوی صد ره از روی جهان گرد حوادث رفته ست
1 نهی زلفین عنبر بار بر دوش حدیث ما نیاری هیج در گوش
2 خروش ما زخواری ناشنیده چرا خیره نهی زلفین بر گوش؟
1 خدایگان صدور زمانه صدرالدّین تویی که طلعت تو نوردیده خردست
2 از آن به رقص درآید فلک در گوشش صریر کلک تو همچون نوای باربدست