1 ای تو را در وجوه شمع و شکر نقد هر کیسه کاسمان بر دوخت
2 چشم گردون ندید روی وجود تا قضا شمع دولتت بفروخت
3 هین که پروانه های وعده تو جمله در شمع انتظار بسوخت
1 هزار توبه شکسته ست زلف پر شکنش کجا به چشم در آید شکست حال منش؟
2 دل شکسته اگر زلف او بیا غالی کم از هزار نیابی به زیر هر شکنش
1 زهی مسخّر حُکمت ز ماه تا ماهی شه ستاره سپاه و سپهر درگاهی
2 چوبندگان ،مه و خورشید بر درت شب و روز نشسته اند به هر خدمتی که در خواهی
1 ای قصر ملک را ز معالیت کنگره حزم تو گرد مرکز اسلام دایره
2 در طلعتت نجوم افق را مطالعه در منظرت سعود فلک را مناظره