- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در درون سینه ز مهرت دفینهای نگذاشت طرّهٔ تو دلی را به سینهای
2 مهرم فزوده کین تو کین تو مهر من حیرانم آن چه مهر بود این چه کینهای
3 در بحر عشق ای که تو را میل ساحل است زین لجه کی رسید به ساحل سفینهای
4 در گوش من سرود مغنی خوشست لیک با آن غنا که خواست ز خلق فتینهای
5 این راست گوهری خوش و آن را در خوشاب این دیده مخزنی بود آن لب خزینهای
6 زلف بنفشه طرّهٔ سنبل ندیدهاند گویند اگر به عارض و رخ بیقرینهای
7 بر آتش (سحاب) فشان آبی از وفا چون او به شکر اینکه به تاب و تبی نهای