- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای در هوای وصل تو گسترده جانها بالها تو در دل ما بودهای در جستجو ما سالها
2 ای از فروغ طلعتت تابی فتاده در جهان وی از نهیب هیبتت درملک جان زلزالها
3 ای ساکنان کوی تو مست از شراب بیخودی وی عاشقان روی تو فارغ ز قیل و قالها
4 سرها ز تو پرغلغله جانها ز تو پرولوله تنها ز تو در زلزله دلها ز تو در حالها
5 تن میکند از جان طرب جا ندارد از جانان طرب بر مقتضای روحها جنبش کند تمثالها
6 کردی تجلی بینقاب تابانتر از صد آفتاب ما را فکندی در حجاب از ابر استدلالها
7 آثار خود کردی عیان در گلشن حسن بتان تا سوی حسن بینشان جانها گشاید بالها
8 دادی بتان را آب و رنگ در سینه دل مانند سنگ در شستشان دام بلا از زلف و خط و خالها
9 مارا ندادی صبر و تاب وز ما گرفتی رنگ و آب وز بیدلان جستی حساب از ذره و مثقالها
10 ای فیض بس کند زین انین در صنع صانع را ببین تا آن زمین کز این زمین افتد برون اثقالها