درد می دردی به ایاغت از اسیر شهرستانی غزل 129

اسیر شهرستانی

آثار اسیر شهرستانی

اسیر شهرستانی

درد می دردی به ایاغت نرسیده است

1 درد می دردی به ایاغت نرسیده است بوی گل داغی به دماغت نرسیده است

2 عاشق زکجا شکوه کجا این چه خیالی است پیداست کزین باده دماغت نرسیده است

3 سبز است ز خون دل ما حاصلت ای چرخ این است که یک میوه باغت نرسیده است

عکس نوشته
کامنت
comment