ای که دل بردی ز دلدار من آزارش از وحشی بافقی غزل 346

وحشی بافقی

آثار وحشی بافقی

وحشی بافقی

ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن

1 ای که دل بردی ز دلدار من آزارش مکن آنچه او در کار من کردست در کارش مکن

2 هندوی چشم تو شد می‌بین خریدارانه‌اش اعتمادی لیک بر ترکان خونخوارش مکن

3 گر چه تو سلطان حسنی دارد او هم کشوری شوکت حسنش مبر بی‌قدر و مقدارش مکن

4 انتقام از من کشد مپسند بر من این‌ستم رخصت نظاره‌اش ده منع دیدارش مکن

5 جای دیگر دارد او شهباز اوج جان ماست هم قفس با خیل مرغان گرفتارش مکن

6 این چه گستاخی‌ست وحشی تا چه باشد حکم ناز التماس لطف با او کردن از یارش مکن

عکس نوشته
کامنت
comment