-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ای که رفتی و نرفتی نفسی از یادم خاک پای تو چو گشتم چه دهی بر بادم؟
2 پس ازین پیش من از جور مکن یاد، که من تا غلام تو شدم زین دگران آزادم
3 چند پرسی تو که: از عشق منت حاصل چیست؟ حاصل آنست که از تخت به خاک افتادم
4 کردم اندیشهٔ خود: مصلحت آنست که من بر کنم دل ز تو، ورنه بکنی بنیادم
5 آهنینست دلت ورنه ببخشی بر من چون ببینی که ز غم در قفس فولادم
6 از دل سخت تو آن روز من آگاه شدم که جگر خسته بدیدی و ندادی دادم
7 مکن، ای ماه، جفا بر تن من، کز غم تو اوحدیوار به خورشید رسد فریادم