- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو گلشن حسنی و ما چون خار و خاشاک، ای صنم از ما چرا رنجیدهای؟ حاشاک، حاشاک! ای صنم
2 آثار خشم و چشم تو کفرست و ایمان، ای پری گفتار تلخ و لعل تو زهرست و تریاک، ای صنم
3 از دردمندان چنین در دل کدورت داشتن ما را شگفت آید همی زان گوهر پاک، ای صنم
4 وقت گلست، ای ماهوش، در وقت گل خوش باش، خوش از دوستان اندر مکش روی طربناک، ای صنم
5 زلفت به صید انگیختن دامیست دیگر، ای پسر چشمت به تیر انداختن ترکیست بیباک، ای صنم
6 کز سر به شمشیرم دهی، یا بند بر پایم نهی هرگز نخواهم داشتن دستت ز فتراک، ای صنم
7 دیشب مبارکباد من کردی به عشق خویشتن یارب! که باد این جان و تن، آن باد را خاک، ای صنم
8 من شوق وحشی ناظری یبکی بدمع سایری ماکان یصبوا خاطری ما یحب لولاک، ای صنم
9 دوشم چو میگفتی که: تو در غم نمانی، اوحدی از آسمان آمد ندا: آمین و ایاک، ای صنم