با تلخی معزولی از جلال الدین محمد مولوی غزل 606

جلال الدین محمد مولوی

آثار جلال الدین محمد مولوی

جلال الدین محمد مولوی

با تلخی معزولی میری بنمی ارزد

1 با تلخی معزولی میری بنمی ارزد یک روز همی‌خندد صد سال همی‌لرزد

2 خربندگی و آنگه از بهر خر مرده بهر گل پژمرده با خار همی‌سازد

3 زنهار نخندی تو تا اوت نخنداند زیرا که همه خنده زین خنده همی‌خیزد

4 ای روی ترش بنگر آن را که ترش کردت تا او شکری شیرین در سرکه درآمیزد

5 ای خسته افتاده بنگر که که افکندت چون درنگری او را هم اوت برانگیزد

6 گر زانک سگی خسبد بر خاک سر کویش شیر از حذر آن سگ بگدازد و بگریزد

عکس نوشته
کامنت
comment