- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بروکار می کن مگو چیست کار که سرمایهٔ جاودانی است کار
2 نگر تاکه دهقان دانا چه گفت به فرزندگان، چون همیخواست خفت
3 که میراث خود را بدارید دوست که گنجی ز پیشینیان اندر اوست
4 من آن را ندانستم اندرکجاست پژوهیدن و یافتن با شماست
5 چوشد مهرمه کشتگهبرکنید همه جای آن زیر و بالا کنید
6 نمانید ناکنده جایی ز باغ بگیرید از آن گنج هرجا سراغ
7 پدر مرد و پوران به امید گنج به کاویدن دشت بردند رنج
8 به گاوآهن و بیل کندند زود هماینجا، همآنجا و هرجا که بود
9 قضا را در آن سال از آن خوب شخم ز هرتخم برخاست هفتاد تخم
10 نشد گنج پیدا ولی رنجشان چنان چون پدرگفت شد گنجشان