- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بس در وفا تأمل و تأخیر می کنی تا می کنی به وعده وفا پیر می کنی
2 رنجش طبیعتی تو و بیداد خوی تست با خلق صلح از سر تزویر می کنی
3 خود ظلم کرده از دل ما غبن می کشی دل مفت برده دعوی توفیر می کنی
4 ما را حدیث چون و چرا از حساب نیست در ملک خود تصرف و تدبیر می کنی
5 گر بر جمال بتکده ما نظر کنی لبیک می فرستی و تکبیر می کنی
6 گر قاصر از تصور اویی عجب مدان نقشی که نیست باب تو تصویر می کنی
7 از زلف او نمی رهی ار صد هزار سال شبدیز می دوانی و شب گیر می کنی
8 جز یک لحد مقام «نظیری » به جم نماند بی حاجت این خرابه چه تعمیر می کنی