- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 تو می رانی و خاطر با تو ذوق گفتگو دارد گدا هنگام مردن پادشاهی آرزو دارد
2 تو شمع بزم هرکس گشته ای صحبت غنیمت دان که این پروانه هم با گوشه یی تاریک خو دارد
3 حرارت از برای گرمیم بسیار می باید دل چون مومم از سختی جدل با سنگ و رو دارد
4 کدامم مجلس و سامان که می خوردن به یاد آرم چراغ تیره یی دارم که مردن آرزو دارد
5 به بدمستی سزد گر متهم سازد مرا ساقی هنوز از باده پارینه ام پیمانه بو دارد
6 سزد گر باغبان درهای باغ از ناز بگشاید که بلبل گشت مست و غنچه اش گل در گلو دارد
7 کدامین بود؟ جام لطف و کی دادی «نظیری » را هنوز آن بسته لب آب غریبی در گلو دارد