1 جانانه طلب می کنی از جان بگذر وز صحبت جان ز وصل جانان بگذر
2 تا لذت جمعیت خاطر یابی از قید تردد پریشان بگذر
1 تا بوده ایم همدم غم بوده ایم ما غم را ملازم همه دم بوده ایم ما
2 غم را ز من نبوده جدایی مرا ز غم هر جا که بوده ایم بهم بوده ایم ما
1 هر که را از لوح دل نقش تعلق زایل است متصل نقش جمال دوست بر لوح دل است
2 طالب و مطلوب را از هم جدایی نیست لیک در طریق دوست آثار تعلق حایل است
1 زبان خوشست که توحید حق کند به بیان اگر چنان نبود در دهان مباد زبان
2 زهی مکون کامل که هست در کونین رقم کشیده او نقش کاینا ما کان