1 ای مزین شده به تو منبر خلق بر روی خوب تو نظار
2 یا مده خلق را تو چندین پند یا دل من به بیهده مازار
3 ور همی کرد بایدت تذکیر زلف رقاص و چشم مست مدار
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 چون از فراق دوست خبر دادم آن غراب رنگ غراب داشت زمانه سیاه ناب
2 چونانکه از نشیمن بر بانگ تیر و زه بجهد غراب ناگه جستم ز جای خواب
1 لعبتی را که صد هنر باشد شاید ار بر میان کمر باشد
2 نیست لعبت لطیف گر چه لطیف به بر عقل بی خطر باشد
1 دوش در روی گنبد خضرا مانده بود این دو چشم من عمدا
2 لون انفاس داشت پشت زمین رنگ زنگار داشت روی هوا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به