جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

جلال الدین محمد مولوی(مولانا)
جلال الدین محمد مولوی(مولانا)

تو از جلال الدین محمد مولوی(مولانا) غزل 493

غزل 493 ام از 6329 غزلیات

تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

1 تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چو باز زنده شدی زین سپس بدانی زیست

2 هر آن کسی که چو ادریس مرد و بازآمد مدرس ملکوتست و بر غیوب حفیست

3 بیا بگو به کدامین ره از جهان رفتی و زان طرف به کدامین ره آمدی که خفیست

4 رهی که جمله جان‌ها به هر شبی بپرند که شهر شهر قفس‌ها به شب ز مرغ تهیست

5 چو مرغ پای ببسته‌ست دور می‌نپرد به چرخ می‌نرسد وز دوار او عجمیست

6 علاقه را چو ببرد به مرگ و بازپرد حقیقت و سر هر چیز را ببیند چیست

7 خموش باش که پرست عالم خمشی مکوب طبل مقالت که گفت طبل تهیست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست

شاعر شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چه کسی است ؟

شاعر شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست جلال الدین محمد مولوی(مولانا) می باشد.

شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 7 سروده شده است.

قالب شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چیست ؟

قالب شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست غزل است

مضمون اصلی شعر تو مردی و نظرت در جهان جان نگریست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, مرگ, می‌نوشی است.
بنر