1 ای راحت جان ما ز دو مرجانت رنج دل ما زچشم پر دستانت
2 ما راکه جراحت است بر سینه و دل بر سینه ز تیر و بر دل از پیکانَت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 ماهکند بر فلک ستایش آن خَدّ سرو کند در چمن پرستش آن قد
2 عاریه دارند سرو و ماه تو گویی راستی و روشنی از آن قد و زان خد
1 ای کرده فتح و نصرت در مشرق آشکارا بگذشته زآب جیحون وآتش زده در اعدا
2 با خیلخیل لشکر چون سیلسیل باران با فوجفوج موکب چون موجموج دریا
1 عید و آدینه بهم بر پادشا فرخنده باد طالعش سعد و دلش شاد و لبش پرخنده باد
2 عید اَضحی فرخ و فرخنده آمد در جهان روز او چون عید اَضْحیٰ فرخ و فرخنده باد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به