1 جدل با هزبر دمان میکنی چنین میشوی، چون چنان میکنی
1 مژده ای یعقوب دل کان یوسف کنعان رسید محنت بیانتهای هجر را پایان رسید
2 باز گردد ای جان بر لب آمده کان نازنین عیسی مریم صفت بهر علاج جان رسید
1 واحسرتا که جدا شدم از خانه خدا از غصه وقت گشت شود دل ز هم جدا
2 ما را نبود خواهش رفتن ز کوی دوست اما چو امر اوست، ز سر میکنیم پا
1 ای شده در دور لعلت تازه ایام مسیح زنده گشته از دم جانپرورت نام مسیح
2 عالم و آدم گرفتار خط سبز تو شد نه همین زنجیر موسی گشت یا دام مسیح