آزار داری ای یار زیرا از فرخی سیستانی قطعه‌ 20

فرخی سیستانی

آثار فرخی سیستانی

فرخی سیستانی

آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان

1 آزار داری ای یار زیرا که یک زمستان بگذشت و کس نیامدروزی زمانه زین در

2 روزی بدین درازی ما از تو جسته دوری کز تو خطایی آمد، وان از تو بودمنکر

3 ما با هزار دستان خو داشتیم آنجا بیداد کرد و بیشی زاغ سیه بدین در

4 تو تنگدل نگشتی بازاغ بد نکردی بنشستی و ببری خوش با چنان ستمگر

5 چون در میان باغت دامی بگستریدند بازاغ درفتادی ناگه به دامت اندر

6 از تو خطایی آمداز ماخطایی آمد شایدکه هر دو گشتیم اندرخطا برابر

7 از باغ زاغ گم شد ،آمدهزار دستان اکنون گرفت باید کار گذشته از سر

8 امروز ما و شادی امروز ما و رامش درزیر هر درختی عیشی کنیم دیگر

9 بادوستان یکدل با مطربان چابک باریدکان زیبا با ساقیان دلبر

10 دلجوی ساقیانی شیرین سخن که مارا از کف دهنده باده و ز لب دهنده شکر

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر