تو کز عبرت بدین افسانه از نظامی گنجوی خمسه 114

نظامی گنجوی

آثار نظامی گنجوی

نظامی گنجوی

تو کز عبرت بدین افسانه مانی

1 تو کز عبرت بدین افسانه مانی چه پنداری مگر افسانه خوانی

2 درین افسانه شرطست اشک راندن گلابی تلخ بر شیرین فشاندن

3 بحکم آنکه آن کم زندگانی چو گل بر باد شد روز جوانی

4 سبک رو چون بت قبچاق من بود گمان افتاد خود کافاق من بود

5 همایون پیکری نغز و خردمند فرستاده به من دارای در بند

6 پرندش درع و از درع آهنین‌تر قباش از پیرهن تنگ آستین‌تر

7 سران را گوش بر مالش نهاده مرا در همسری بالش نهاده

8 چو ترکان گشته سوی کوچ محتاج به ترکی داده رختم را به تارج

9 اگر شد ترکم از خرگه نهانی خدایا ترک زادم را تو دانی

عکس نوشته
کامنت
comment