ای طراوت برده از فردوس از سعدی شیرازی غزل 485

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو

1 ای طراوت برده از فردوس اعلی روی تو نادر است اندر نگارستان دنیی روی تو

2 دختران مصر را کاسد شود بازار حسن گر چو یوسف پرده بردارد به دعوی روی تو

3 گر چه از انگشت مانی بر نیاید چون تو نقش هر دم انگشتی نهد بر نقش مانی روی تو

4 از گل و ماه و پری در چشم من زیباتری گل ز من دل برد یا مه یا پری نی روی تو

5 ماه و پروین از خجالت رخ فرو پوشد اگر آفتاب آسا کند در شب تجلی روی تو

6 مردم چشمش بدرد پرده اعمی ز شوق گر درآید در خیال چشم اعمی روی تو

7 روی هر صاحب جمالی را به مه خواندن خطاست گر رخی را ماه باید خواند باری روی تو

8 رسم تقوی می‌نهد در عشقبازی رای من کوس غارت می‌زند در ملک تقوی روی تو

9 چون به هر وجهی بخواهد رفت جان از دست ما خوبتر وجهی بباید جستن اولی روی تو

10 چشمم از زاری چو فرهاد است و شیرین لعل تو عقلم از شورش چو مجنون است و لیلی روی تو

11 ملک زیبایی مسلم گشت فرمان تو را تا چنین خطی مزور کرد انشی روی تو

12 داشتند اصحاب خلوت حرف‌ها بر من ز بد تا تجلی کرد در بازار تقوی روی تو

13 خرده بر سعدی مگیر ای جان که کاری خرد نیست سوختن در عشق وانگه ساختن بی روی تو

عکس نوشته
کامنت
comment