ای پیشهٔ تو جفانمایی از سنایی غزنوی غزل 391

سنایی غزنوی

آثار سنایی غزنوی

سنایی غزنوی

ای پیشهٔ تو جفانمایی

1 ای پیشهٔ تو جفانمایی در بند چه چیزی و کجایی

2 باری یک شب خیال بفرست گر ز آنکه تو خود همی نیایی

3 در باختن قمار با دوست دست اولین مکن دغایی

4 بیگانگی ای نگار بگذار چون با تو فتادم آشنایی

5 دانم که تو نه حریفی و من آخر نه که از برم جدایی

6 تاریکی هجر چند بینم نادیده به وصل روشنایی

7 ای حسن خوش تو کرده کاسد بازار روای پارسایی

8 وی روی کش تو کرده فاسد اندیشهٔ مردم ریایی

9 بی جان بادا هرآنکه گوید دلداری را تو ناسزایی

10 زین بیش مکن جفا و بیداد بر عاشق خویشتن: سنایی

عکس نوشته
کامنت
comment